داستان هايي از مهماني در اسلام. بر اساس روايات
1. مقابله به مثل
به نقل از ابو الاحوض، از پدرش: ( به پيامبر ) گفت: اي پيامبر خدا: بر مردي مي گذرم و او مرا مهمان نمي کند وا زمن پذيرايي نمي نمايد. سپس او بر من مي گذرد . آيا مقابله به مثل کنم يا از او پذيرايي نمايم؟
فرمود از او پذيرايي کن.
2.خانه وسيع
آن گاه که به عبادت علائ بن زيياد حارثي رفت و چشمش به خانه کسترده او افتاد: اين خانه فراخ در دنيا به چه کار تو مي آيد. وقتي در آخرت به چنين خانه اي محتاج تري؟ آري، اگر بخواهي مي تواني به وسيله اين خانه، به آخرت دست يابي ، در آن مهمانداري کني. به خويشاندانت رسيدگي نمايي و حقوق آنها رابپردازي.د راين صورت به وسيله اين خانه به آخرت دست يافته اي.
3. گريه امام علي(ع)
مي گويند روزي امير المومنين(ع) گريه کرد. سبب گريه اش را از او پرسيدند.فرمود: هفت روز است که مهماني بر ما وارده نشده است.
4. اگر يک روز مهمان نبود
ابراهيم (ع) بسيار مهمان نواز بود به گونه اي که اگر يک روز مهماني نزدش نبود. در جستجوي مهمان، بيرون مي رفت و در ِ خانه اش را مي بست وکليد ها را بر مي داشت تا که اين مهمان مي جُست.
5.هديه خدا
به نقل از ابوقرصانه: پيامبر خدا(ص) فرمود: هر گاه خدا بخواهد به بنده اي خير ي بر ساند، به او هديه اي مي دهد.
گفته شد: اي پيامبر خدا(ص( آن هديه چيست؟
فرمود: ( آن هديه،) مهمان(است) که با روزي اش مي آيد و چون مي رود، اهل منزل، آمرزيده شده اند.
6.روز ي
نزد امام صادق(ع) از ياران ما ياد شد. گفتم: من هيچ گاه چاشت وشام نمي خورم ، مگر اين که دو سه نفر از آنان يا کمتر يا بيشتر ، با من هستند.
امام صادق(ع) فرمود: فضيلت آنها بر تو ،بيشتر است از فضيلت تو بر آنهاست.
گفتم: قربانت گردم! چگونه چنين است، درحالي که من خوراکم را به آنها مي خورانم، از مالم به آنها انفاق مي کنم و عيالم را خدمت گزار آنها مي سازم! فرمود: (چون) آنها زماني که بر تو وارد مي شوند ،همراه روزيِ فراواني از سوي خداوند(عز) وارد مي شوند و آن گاه که مي روند، تو آمرزيده شده اي.
7. هر چه داري
امام صادق(ع) هر گاه برادرت بر تو وارد شد، به او نگو: امروز چيزي خورده اي؟ بلکه آنچه در خانه داري، برايش بياور؛ زيرا بخشنده واقعي.کسي است که آنچه را دارد ،ببخشد.
8.مانند شتر خوردن
امام صادق(ع) غذا طلبيد هليم آوردند.به ما فرمود: پيش آييد و بخوريد.
افراد، در خوردن کوتاهي مي کردند.
فرمود: بخوريد ؛ زيرا محبت انسان نسبت به برادرش ، از خوردن در سفره او معلوم مي شود.
ما چنان شروع به خوردن کرديم که داشتيم خودمان را مانند شتر خفه مي کرديم.
9.تعارف دروغين
يکي از دوستداران امام صادق(ع) نزد ايشان آمدو سلام کرد ونشست ، در حالي که اسماعيل ، فرزندامام نيز همراه ايشان بود.
چون امام صادق(ع) رفت، آن مرد نيز همراه ايشان برگشت، امام به در خانه اش ک رسيد، از مرد جدا شد و به خانه رفت. فرزندش اسماعيل به ايشان گفت: پد رجان! چرا او را به خانه ،دعوت نکرديد؟
امام فرمود: به خانه آوردن او در شان من نبود.
اسماعيل گفت" او هم نمي آمد( پس بد نبود که به ظاهر ، تعارفي مي کرديد)
امام فرمود: پسر م! خوش ندارم که خداوند ،مرا اهل تعارف (دروغين) بنويسد.
10. به کار گرفتن مهمان
مهماني بر امام رضا(ع)وارد شد امام، تا پاسي از شب ، نزد او نشسته بود وبا وي سخن مي گفت که چراغ ، کم نو رشد ،مرد، دستش را دراز کرد که آن را دست کند؛ امام رضا(ع) وي را از اين کار ،بازداشت و خود به درست کردن چراغ پرداخت.
سپس به او فرمود: ما قومي هستيم که از مهمانانمان کارنمي کشيم.
11. رفتن مهمان
عده اي از طايفه جُهَنيه مهمان امام صادق(ع) شدند. امام از آنان پذيرايي کرد وچون خواستند بروند، به آنها توشه و آذوقه وپول داد. آن گاه به خدمتکارانش فرمود: کنار رويد و کمکشان نکنيد!
مهامانان چون رخت خويش بستند. براي خداحافظي،نزد امام آمدند و گفتند : اي پسر پيامبر خدا(ص) شما پذيرايي شاياني از ما به عمل آوريد ودَهشِ بسيار کرديد؛ اما به خدمتکارانتان فرموديد که در بستنِ بار، به ما کمک نکنند؟!
امام (ع) فرمود: همانا ما خانداني هستيم که به مهمانان خود در رفتن از نزدمان کمک نمي کنيم.
12.شرط مهماني
مردي امير المومنين(ع) را دعوت کرد علي (ع) به او فرمود: پذيرفتم به شرط آن که سه قول به من بدهي.
مرد گفت: چه قولي، اي اميرالمومنين؟!
فرمود: از بيرون چيزي براي ما تهيه نکني، آنچه را در خانه هست از من دريغ نورزي، و خانواده را به زحمت نيندازي.
مرد گفت: قبول است. پس علي بن ابي طالب دعوتش را پذيرفت.
13. خوب خوردن به يکي از يارانش که باايشان غذا مي خورد: محبت شخص به برادرش از خوب خوردنش از غذاي او دانسته مي شود. من خوش دارم که شخص، از غذاي من بخورد وخوب( و حسابي) بخورد. با اين کار،مرا خوش حال مي کند.
14.طفيلي بردن يکي از خانواده هاي مدينه، غذايي درست کردند و پيامبر(ص) و پنج تن از يارانش را دعوت نمودند. پيامبر(ص) دعوتشان را پذيرفت. در بين راه نفر ششمي به آنها رسيد وهمراشان شد. نزديک منزل آن خانواده که رسيدند پيامبر(ص) به آن نفر ششم فرمود: اينها تو را دعوت نکرده اند پس بنشين تا آمدن تو را به آنها خبر بدهيم وبرايت اجازه بگيريم.
15.ناقابل بودن غذا
عبدالله بن سنان به خانه ام آمد وگفت آيا در خانه چيزي( براي خورن) دراي؟ گفتم: آري سپس يک درهم به پسرم داد و او رافرستاد که گوشت و تخم مرغ بخرد. عبدالله گفت: پسرت را کجا فرستادي؟ موضوع را به او گفتم.عبد الله گفت:او را باز گردان. روغن درخانه داري؟ گفتم: آري. گفت: همان را بياور؛ زيرا از امام صادق(ع) شنيده ام که مي فرمايد: هلاک است که مردي که انچه را جلوي برادرش مي گذارد ناقابل شمارد! و هلاک است مردي که آنچه رابرادرش جلوي او مي گذارد ،ناقابل شمارد.
برگرفته از کتاب فرهنگ نامه مهماني، محمدي ري شهري، قم ، دارالحديث،
درباره این سایت